سید رضاسید رضا، تا این لحظه: 13 سال و 9 ماه و 10 روز سن داره

رضا گنجیشکه

مراحل خواب رفتن رضا تو ماشین

رضای بابا وقتی تو ماشین میشینه انگار تو گهواره نشسته و سریع خوابش میگیره اینبار توی چند مرحله از خوابیدنش عکس گرفتم رضای بابا وقتی تو ماشین میشینه انگار تو گهواره نشسته و سریع خوابش میگیره اینبار توی چند مرحله از خوابیدنش عکس گرفتم ...
31 شهريور 1390

قطره آهن

آقا رضا به قطره آهن ایرانی حساسه و هر وقت بهش میدادیم بالا میاورد چون شنیدم قطره های آهن ایرانی کیفیت بهتری دارند خیلی تلاش کردم که قطره ایرانی بهش بدم... آقا رضا به قطره آهن ایرانی حساسه و هر وقت بهش میدادیم بالا میاورد چون شنیدم قطره های آهن ایرانی کیفیت بهتری دارند خیلی تلاش کردم که قطره ایرانی بهش بدم... رقیق کردم ، با قره چکان ته حلقش میریختم ، با آب پرتقال قاطی کردم... البته با آب پرتقال یه جورایی میخورد ولی دکتر قاسم زاده دعوام کرد و گفت : " یه دفعه مرگ موش هم بهش بده " آخه دکترها میگند تا قبل از یک سالگی خیلی آب پرتقال ضرر داره و بچه آسم میگیره(قابل توجه مادران ) جملش خیلی تند بود ولی باعث شد من دیگه این کار رو ن...
27 شهريور 1390

عرق ریزی گنجیشکه

رضا ی بابا یه مدت بود که با کوچکترین تقلایی عرق میکرد   شیر میخورد ، بغلش میکردیم و ... خیس عرق میشد بردیمش دکتر قاسم زاده(اسمش رو بردم چون واقعا دکتر خوبیه،خدا خیرش بده) دکتر گفت گنجیشکه دچار کمبود آهنه و قطره آهن داد البته بهداشت قطره آهن میداد ولی ما خیلی مقید نبودیم به دادنش ولی وقتی دکتر گفت سر موقع قطره هاش رو میدادیم الحمدلله بهتر شد و دیگه عرق ریزه نداره داستان قطره آهن و نوع اون رو توی پست بعدی میگم . جالبه ...
27 شهريور 1390

ویار شدید همسرم

همسر من 2-3 هفته بعد از بارداری دچار ویار خیلی شدیدی شد. من به عمرم همچین چیزی رو ندیده بودم فکر میکردم ویار یعنی به بعضی از بوها حساسند یا به بعضی از خوراکی ها واکنش میدهن. اما ویار همسر من واقعا چیز عجیب و غریبی بود. همسر من به کوچکترین بو و غذایی حساس بود اگه بگم که همسرم تا 3 ماه حتی یک دونه برنج هم از معده وارد روده هاش نشد نا حق نگفتم. کوچکترین لقمه ای که وارد دهانش میشد یا نصفه و نیمه قورت میداد بالا میآورد. خیلی وضعش خراب بود. بعد از یک ماه 15 کیلو وزن کم کرد و یکسره زیر سرم بود و تزریقی تغذیه میکرد و به علت اینکه فشارش گاها به 6 میرسید مرتبا سرم رینگر میزد ولی با این حال 2- 3 بار در بیمارستان بستری شد. خیلی دور...
26 شهريور 1390

اولین عکسی که من از گنجیشککم دیدم

وقتی رضا گنجیشکه بابا دنیا اومد پنجشنبه بود من نتونستم برم و ببینمش بیمارستلان دولتی بود و فقط خانومها میتونستند برند تو بهد از ظهر بود که موبایلمو دادم به مادرم تا بره و برام عکس بچمو بگیره این اولین عکسی بود که از رضا دیدم قربونش بره بابا ...
26 شهريور 1390

وقتی گنجیشکه عروسک شد

یه روز وقتی عروسک بچمو آورده بودیم دیدیم اندازش حدودا اندازه آقا رضاست بی نمک گری کردم و لباسهای عروسک و تن گنجیشکه کردم بانمک شده بود.نه؟ عکسها در ادامه مطلب         اینم از عروسکه: ...
26 شهريور 1390

وقتی که شکارچیه گنجیشگ شدم

هر کس وضعیت ویار خانومم رو میدید یه تجویزی میکرد. گفتند بلدرچین خوبه. براش میخریدم ولی دریغ از یه لقمه که بتونه بخوره. به بوش هم حساس بود... شادونه ، سیرابی ، شیردان و غیره و غیره و غیره... هیچی براش فایده نداشت البته یه خانومی توی اینترنت (خارج از کشور) پیشنهاد داد که نوشابه مشکی رو تو فریزر بذاریم و یخ زده اونو مثل یخ در بهشت مصرف کنیم که یه مقداری تاثیر داشت ولی نه خیلی دست آخر گفتند که گنجیشک براش خوبه هر چی مغازه پرنده فروشی بود سر زدم ولی از گنجیشک خبری نبود. رفتم و یه تفنگ بادی از یکی از فامیلها امانت گرفتم و . . . از اون موقع شدم شکارچی گنجشک. (البته اینا فاخته است) تو حیاط خونه ساعتها کشیک میدادم...
26 شهريور 1390
1